آمون

آمون

آمون

آمون

جادوی علیرضای هزار چهره

آدمها گاهی دست به کارهایی می زنند که نشان دهنده آخرین حد بیچارگی است. نمونه ای از این ها، همین کاری است که ذیلا گزارشی مختصر از آن را مشاهده می کنید. البته بنا نداشتم به نگارش این یادداشت که او را کم تر از آن می دانم که حتی اشاره ای به سوی او روان کرد، ولی برای ایام آتیه و عبرت دیگران، بد نیست چنین وقایعی ذکر شود.

از مدتها قبل، بود کسی که گاهی با نام ع.ن. و گاهی علیرضا خود را جلوه گر می ساخت و دوستان، چند بازی پوزه او را به خاک مالیده بودند. او یکی از یهودیانی است که می کوشد از تایید تورات و انجیل فروفرستاده شده توسط خداوند بر موسی و عیسی نبی در قرآن، استفاده و تورات و انجیل فعلی که واضحا دست نوشته های تقلبی چند حاخام است، به عنوان همان نوشته های نازل شده واقعی جلوه دهد و در این زمینه نیز بسیار کوشش کرده است در عین حالی که هرگز نتوانسته جوابی به یادداشت ها موضوع قلم آقای پورپیرار بدهد که به سادگی ثابت می کند دو کتاب مذکور، توسط اهل کتاب مخفی شده اند و کتابهای تورات و انجیل امروزین، جعلیاتی هستند جهت مبارزه با وحدانیت خداوند. او معتقد است که چون تورات و انجیل را خداوند فرستاده، هرگز قابل جعل نیستند و اینها همان منابع معتبر هستند کما اینکه قرآن از تحریف مصون بوده است، پس آنها هم صیانت شده اند؛ تکنیکی جهت به رسمیت شناختن تجاوز خونین به فلسطینی که در همین توات و انجیل های تقلبی هم قدمت آنها بر بنی اسراییل و حضور آنان در منطقه، ثبت شده است. جهت توضیحات بیشتر به این آدرس رجوع فرمایید : www.purpirar.blogsky.com و مقاله مرتبط را بیابید.   

باری، او برای یادداشت خود، به دنبال مشتری است و محتاج رویت و در این مورد، حتی حاضر به پذیرش فحاشی های مخاطب خویش است ضمن اینکه از ترفند دیگری استفاده می کند که گاهی کامنت هایی را دیر تایید می کند و بعد وقتی نویسنده کامنت، به دنبال عدم تایید کامنت خود، شکایت می کند، بلافاصله آن را تایید می کند و ادعا می کند که مخاطب وی، مسئله دارد و ... !  

حال اون مقاله جدیدی در وبلاگ خود نوشت و بلافاصله، این گونه آن را تبلیغ کرد که در آدرس زیر موجود است:  

 

http://naryna.blogsky.com/Comments.bs?PostID=42&page=1

مهدی از کرج

چهارشنبه 3 اسفند 1390 ساعت 9:26 PM
استاد عزیز سلام. این بشر میگوید کوه سینا در عربستان سعودی است و فیلم هم گذاشته است. نظرتان را جویا هستیم.

مقدمه ای بر مستند طور سینین (همراه لینک دانلود)
http://quraninmylife.blogsky.com
پاسخ:
اگر آیه ای در قرآن کریم بز ذبیح بودن اسحاق نباشد و از سوی مدعی نیز چنین آیه ای ارائه نشده، پس طرف یک یهودی است مشغول ازمودن و به تور انداختن نوجوانان مسلمان.

 که بلافاصله چنین واکنش سریعی از طرف یکی از دوستان ارائه شد:  

 

ساده دل

پنجشنبه 4 اسفند 1390 ساعت 07:02 AM
سلام استاد گرامی

لطفا هیچ چیز را از لینکی که جناب (مهدی از کرج) قرار دادند دانلود نکنید
این ادرس متعلق به علیرضا(یهودی ملعون) است که با همین حربه(دانلود فایل الوده) چندین وبلاگ دیگر را هک کرده

 و نیز :  

 

فرشته

پنجشنبه 4 اسفند 1390 ساعت 1:28 PM
مهدی از کرج = علیرضا

حقه باز شیاد .

 و حالا با حالتی طلبکارانه، از خود دفاع می کند:  

مهدی از کرج

پنجشنبه 4 اسفند 1390 ساعت 6:28 PM
استاد پورپیرار سلام. من پنج قسمت ویدئو آن سایت در مورد طور سینا را نگاه کردم. مطالبش با قرآن همخوانی دارد. بخش مداین حضرت شعیب (ع) را هم دیدم. استاد اینکه کلمه طور در قرآن به صورت معرفه آمده به نظر شما نشان چیست؟ یا هیچ جا نفرموده (و ما ادراک طور) . نظرتان را در مورد آثار گوساله پرستی در ویدئو خواستارم. اگر توضیحی لطف کنید ممنون می شوم.

سخنی با آقای ساده لوح و خانم فرشته:

دوستان اگر حرفی برای گفتن و تحقیق در قرآن کریم ندارید، چرا تحقیقات افراد دیگر را خدشه دار میکنید؟ اسم این کار شما چیست در اسلام؟ لطفا پاسخ دهید.
پاسخ:
آقای کرجی. نمی دانم به کدام نوار وی دئو اشاره می کنید؟!

 و حالا نقل قولی دیگر که نشان می دهد «مهدی از کرج»، همان نویسنده وبلاگ یعنی علیرضا است که برای خودش به اسم جدیدی تبلیغ می کند: 

 

جهود

پنجشنبه 4 اسفند 1390 ساعت 7:46 PM
ببین تازه وارد بدون سابقه در این وبلاگ به اسم مهدی از کرج.
خوب گوش کن.
نیم ساعت از نصب اون مقاله نگذشته که هم یادداشت رو خوندی و هم فیلم ها رو با سرعت اینترنت ذغال سنگی کرج دانلود کردی و دیدی و اومدی اینجا نظر استاد رو پرسیدی. اگر فکر کردی خیلی زرنگی من از تو حرومزاده ترم گوساله. گورت رو گم کن تا بیشتر از این بهت نگفتم.
خاک بر سرت که این قدر احمقی ولی ادعاهات سر به فلک میزنه.

 و یک فرد ناشناس دیگر نیز بر علیه او، شکایت می کند:  

زد ایکس

پنجشنبه 4 اسفند 1390 ساعت 10:09 PM
خانم فرشته با سلام .

صاحب وبلاگی که اشاره کردید، دوبار وبلاگ تعبد را از دست ما دزدیده است . چند هفته ی پیش با ما خداحافظی کرد و از عضویت وبلاگ تعبد خارج شد،  ولی مثل راهزن ها در کمین ایستاده بود و به محض اینکه وبلاگ را با اراده ی گروهی حذف کردیم ،همان نصف شب  و چند لحظه بعد از حذف، وبلاگ تعبد را گاپید و اکنون نیز به  هویت خود یک نقطه گذاشته است.
این کس چیزی جز یک دزد و لاشخور و روباه نیست .

وبلاگ او حتی به اندازه ی دو ریال هم ارزش ندارد و اکنون برای کسب مشتری به جعل نام رو آورده و کسانی را که تا دیروز نفرین می کرد، اکنون عزیز می نامد.

به عنوان افرادی که چند ماه تجربه ی گروهی داشته ایم به شما توصیه می کنیم که آدرس وبلاگ بی ارزش او را  حتی از کامپیوتر هایتان نیز حذف کنید و وجود شخصی به اسم علیرضا را فراموش کنید .

و از تمام شما تقاضا دارم که به آدرس پیشین وبلاگ تعبد هم رجوع نکنید، چون مدیریتش را علیرضای لاشخور و روباه گاپیده است . والسلام .

با تشکر . 
 

 و یک احتمال دیگر. شاید همین علیرضا باشد که گاه و بیگاه به اسامی این و آن کامنت می گذارد من جمله به اسم فرشته: 

فرشته

پنجشنبه 4 اسفند 1390 ساعت 11:19 PM
پس حالا معلوم شد که تو این مدت کدوم بی فرهنگ ایرانی تو این همه وبلاگ، داشت کامنت جعل می کردو فضا رو آلوده نگه می داشت .
علیرضای ایرانی بود .

 

و نیز شاهد اعتراضی بر اعتراض یک معترض :  

جهود

پنجشنبه 4 اسفند 1390 ساعت 11:56 PM
این هم یک پروفسور ناشناس دیگه که هنوز نمی دونه گاپیدن یعنی چی و قاپیدن یعنی چی؟!!!!!!!
حالا برای ما برنامه قرآن گذاشته و ضمن اون هم امر به معروف و نهی از منکر می کنه که فلانی چطور آدمیه. انتظار داره در برابر دریای عمیق بی سوادی و تفسیر قرآنش، جلوش هم خبر دار وایسیم پیش فنگ کنیم!!!
دیگ به دیگ روت سیاه!
چند روزیه حالم خوش نیست و مجبورم کمی منطق رو به تحمل و مراعات حال دیگران ترجیح بدم. بهتره کمی مراعات کنین و کمتر چرند ببافید. تایید شدن کامنتهاتون رو افتخار ندونید. بعضی کامنت ها واسه این تایید می شه که آدمها بیشتر شناخته بشن؛ از اون لحاظ!! مثل کامنت های خود من!
پاسخ:
تقصیر لهجه است.

 و اکنون باید شاهد تکنیک ساده یهودیان بود! مظلوم نمایی ظاهری و حقه بازی عملی! بدین صورت: 

مهدی از کرج

جمعه 5 اسفند 1390 ساعت 12:28 PM
استاد با شرمندگی

این کامنت های فحش و ناسزایی که تایید میکنید صحیح نیست. ما که اینجا به کسی ناسزا و دشنام ندادیم که شما اجازه میدهید افراد بی سر و پا دشنام بنویسند.

در مورد ویدئو این همان تیمی است که شما در مستند طوفان نوح تان از اکتشافاتشان تصاویر نشان دادید. منظورم از ویدئوها همین لینک های دانلود مستند خارجی کوه طور است که برایتان کپی میکنم.  

http://s1.picofile.com/file/7302386876/Mt_Sinai_1.flv.html
http://s1.picofile.com/file/7310103331/Mt_Sinai_2.flv.html
http://s1.picofile.com/file/7310428816/Mt_Sinai_3.flv.html
http://s1.picofile.com/file/7310516127/Mt_Sinai_4.flv.html
http://s1.picofile.com/file/7310590000/Mt_Sinai_5_End.flv.html

تشکر.

 و بلافاصله این کامنت: 

 مهدی از کرج

جمعه 5 اسفند 1390 ساعت 12:31 PM
آهای جهود فحاش!
چی می بافی واسه خودت!
یادداشت وبلاگ علیرضا یه روز قبل از نظر من نصب شده اینجا.
سری بعد خواستم چیزی از سایتی دانلود کنم اول از تو اجازه میگیرم! منتها قبلش به روانپزشک مراجعه کن. در اسرع وقت!

 این کلاش حقه باز، چنان دروغ می گوید که انسان حیران می ماند! موجودی که در نهایت وقاحت، این گونه دروغ می گوید! ضمن این که درک معنی آن لغت که در بالا به صورت تیره درآمده است، مقدور نیست بدین معنی که عبارت "اینجا"، به کجا اشاره دارد؟!! وبلاگ ناریا؟ وبلاگ خود علیرضا؟ یا ... ؟!!  

به هر حال، چنین پاسخی در پی می آید: 

جهود

جمعه 5 اسفند 1390 ساعت 6:17 PM
اول:
-----
مهدی از کرج
چهارشنبه 3 اسفند 1390 ساعت 9:26 PM
استاد عزیز سلام. این بشر میگوید کوه سینا در عربستان سعودی است و فیلم هم گذاشته است. نظرتان را جویا هستیم.
-----
دوم:
-----
مقدمه ای بر مستند طور سینین (همراه لینک دانلود)
چهارشنبه 3 اسفند ماه سال 1390 ساعت 8:59 PM
-----

بچه پر رو! تو هم واسه من آدم شدی؟!!
فحش خواهر مادر بدم؟
مگه کوری؟
27 دقیقه بین نصب یادداشت اون وبلاگ و نصب کامنت توسط تو فاصله است.
بوزینه! منو داری سیاه می کنی؟!!!!!!!!!!!!!
طلبکار هم هستی؟!!!
خواهر مادرت گم شدن سراغشون رو از من میگیری؟!
آخه چی بهت بگم؟ گوساله حیف یونجه کپک زده! باید اون خشتکت رو پاپیونت کنم؟! من باید به روان پزشک مراجعه کنم یا تو وقتی دنبال ننه تی به خانه های عفاف؟ نکبت!
اون قدر پر رو بازی در آوردی که خودم هم شک کردم! توی جهود چطور این همه دروغ می بافی؟ از کجات در میاری؟
آخه چی بهت بگم؟ ننه خراب! هر دو تا که روز چهارشنبه سوم اسفند تاریخ خورده. هشت و پنجاه و نه دقیقه عصر یاددشات نصب شده و نه و بیست و شش دقیقه تو نظر دادی!
عوضی! آخه چی بهت بگم؟ گورت رو گم کن دیگه. خفه شو دیگه. تو ننه ت خراب نبود این همه مثل اون پر رو و وقیح نبودی. ابنه ای.
دیگه نبینم واسه من زرزر کنی ها؟! حواست هست؟

از دوستان هم معذرت میخوام. بعضی وقت ها هر چی فحش میدم دلم خنک نمی شه. ای بابا!

 و نیز: 

 توحید

جمعه 5 اسفند 1390 ساعت 6:55 PM
حقه بازی ام حدی داره . خجالت بکش .
لحن ات تابلوئه .
به هر وبلاگی وارد میشی اول از همه در کار مدیرش فضولی می کنی و از مدیرش میخوای که نظرات مخالف رو حذف کنه.
خر خودتی .
با این حربه ی حقه بازی و جعل نام وارد شدی تا با ارائه ی فابل های آلوده کامپیوترهای ما رو ویروسی کنی .

ایضا: 

 فرشته

جمعه 5 اسفند 1390 ساعت 9:52 PM
مهدی از کرج می گه:

یادداشت وبلاگ علیرضا یه روز قبل از نظر من نصب شده اینجا.

دروغ به اون دروغ، خودشم از نوع شاخدارش .

زمان نصب یادداشت علیرضا :
چهارشنبه 3 اسفند ماه سال 1390 ساعت 8:59 PM

زمان ارسال نظر مهدی از کرج با 27 دقیقه فاصله :
چهارشنبه 3 اسفند 1390 ساعت 9:26 PM

در اینجا دیگر طشت رسوایی به طور کامل افتاده است. ضمن اینکه معلوم نیست فرشته، نام چه کسی است؟!  

فرشته اصلی

شنبه 6 اسفند 1390 ساعت 09:16 AM
سلام
باز آقای فرشته قلابی جای من کامنت گذاشته ، از این به بعد من دیگه با اسم فرشته کامنت نمی ذارم ببینم این عوضی میخاد این دفعه به عوض کی اینجا چرت و پرت بنویسه

و در پایان این آبروریزی کامل است که می بینیم به عقده گشایی ختم می شود: 

توحید

یکشنبه 7 اسفند 1390 ساعت 6:10 PM
آقای جهود .
فحش های دیروز شما باعث شد که خون جلوی چشمان علیرضا رو بگیره :

http://makr-naria.blogfa.com/  
 
البته این موجود زرنگ، وبلاگ دیگری با همین نام در بلاگ اسکای دارد و مطالب هر دو عینا یکی است.  
و این هم تایید کامنت از جانب یک بهودی دیگر :  
 
 
نویسنده: عارف محب الله
شنبه 6 اسفند1390 ساعت: 19:26 
تیر ماه سال 88 و تنها چند روز از نصب یادداشت اسلام و شمشیر 50 گذشته بود که خداوند کارت معافیتم از سربازی رو برام عطا فرمود . بدون اینکه حتی یک بار هم روی سازمان نظام وظیفه را دیده باشم .
در واقع خداوند منو برای سربازی به خودش آماده میکرد.

بعد از آن، خداوند با نورش برام شیطان بودن پورپیرار رو نشون داد و خداوند برام اشاره کرد که از مومنان محافظت می کند و مومن شدن مساویست با محافظت شدن و خوشبختی در دو دنیا . در حالی ناصر پورپیرار شما رو به راهی هدایت می کنه که مثل فلسطینی ها و مثل صدام حسین عاقبتش بدبختی و اعدام شدن و پاره پاره شدن جسد است.

بعد از این نور الهی بود که به شیطان بودن پورپیرار پی بردم .
در 4 مرداد سال 88 به پورپیرار تلفنی گفتم که: راهی که تو نشون میدی عاقبتش مثل صدام حسین، بدبختی و نابود شدن است در حالی خداوند وعده خوشبختی و محافطت و غالب شدن را داده است و به پورپیرار گفتم که شیطان هستی . پورپیرار هم تلفن را قطع کرد .

اینجا بود که تنها چند روز بعد از معافیتم از سربازی به خامنه ای ، سربازی من به خداوند شروع شد .

از همان روز به بعد، خداوند یکی یکی دشمنی های پورپیرار با خداوند رو برام نشون داد . و در این مورد برام نور عطا فرمود .

در همان تیر ماه 88 بود که خداوند برام هشدار داد که به هیچ وجه شیطان را مخاطب قرار ندم و در خطاب به او حتی کلمه ای هم چیزی ننویسم .
منم این عهدم را با خداوند نگه داشتم و در طول این یک و نیم سال سربازی ام به خداوند حتی کلمه ای در خطاب به شیطان ننوشتم .

//ولی بعد از این که خداوند، علیرضا رو به شیطان بودن پورپیرار عارف کرد ، علیرضا به خداوند خیانت کرد و با جعل نام و حقه بازی اش، شیطان را استاد عزیز نامید . این کار علیرضا چیزی جز ارتداد نام نمی گیرید .//
 البته می دانم این کامنت تقریبا هیچ ارزشی ندارد چرا که هذیانهای یک بیمار روانپریش غرق در توهمات است. او از استفاده لغت «استاد عزیز» برای آقای پورپیرار شاکی است که علیرضای یهودی داستان ما به کار برده است. اما نکته جالب دیگری در این هذیانات هست و آن اینکه این پریشان سرگردان، در تیرماه وحی دریافت کرده است که آقای پورپیرار را مخاطب قرار ندهد و هیچ حرفی به وی نگوید در حالیکه در 4 مرداد ماه، افتخار عظیمی نصیب وی شده است و آن اینکه تلفنی با ایشان صحبت کرده اند! احتمالا در وحی بعدی، متوجه خواهد شد که مرداد، همان خرداد است! مخصوصا که حرف "خ" و "م" دقیقا کنار هم هستند! با این همه و در صورت بیان این ادعا، باز هست آنچه به کمک آن و در همین کامنت، حساب این جوجه یهودی را هم یکسره کرد که هم حرف خود را پس بگیرد و هم به غلط کردن بیفتد! هیچ ارتشی حتی اجازه ورود چنین مجنون خطرناکی به ساختمان های نظامی را نمی دهد! معافیت به علت اختلالات روانی و این گونه کارها در تیمارستان انجام می شوند! این هم لینک برای علاقه مندان:  
 
 
 
البته جالب اینکه خود یهودیان هم بلافاصله توهمات این برادرشان را حذف می کنند و فی المثل امکان دستیابی به کامنت های حتی چند هفته قبل این بیمار روانی که خود را پیامبر و پادشاه می نامد، علیرغم اینکه همه جا آنها را copy & paste می کند، فراهم نشد!  
بعد از آن رسوایی که نشان می داد آقای اتفاق و دانیال و مازیار و گروه احرار و نشریه اسحار و مدعی طلبکاری به اسم 206، در واقع یک نفر هستند (یادداشت 206 یاتاقان سوخته به این نشانی): 
 
حالا این رسوایی هم مبارک کنیسه باد که مسلح به چنین نوابغی، وارد جنگی چنین می شود! شاید هم معدود افراد تابع کنیسه که بهره ای اندک از هوش برده اند، به سادگی می فهمند که چنین مبارزه ای، از پیش شکست خورده است و خود را کنار کشیده اند تا در عین دیدن شکست به رای العین، لااقل کمی مفرح شوند به وجود چنین مخلوقاتی!   

تجدید رابطه با مردم به جای آمریکا

  

 

انتظار کوچک من برآورده نشد که دست نیاز به سوی کسانی دراز کردم که آقای پورپیرار را جز استاد خطاب نمی کنند که با همکاری هم، این یادداشت و یادداشت دیگری در مورد سعدی را که هویت موهوم 206 یا همان مازیار اتفاق شیرازی با فرمت عکس فرستاده بود را تایپ کنیم. افسوس که نه فقط یاری در کار نبود، بل چنان که در بخش نظرات هست، توهینی نصیب مادرم شد تا معلوم شود پل بسته ام که بگذرم از آبروی خویش. لاجرم خودم به تنهایی نوشتم و از همین روست که بخش نظرات این وبلاگ را بستم که دیگر چیزی نشنوم که به گمانم چیز باارزشی به دستم نیاید.  

 

تجدید رابطه با مردم به جای آمریکا

 

ناصر پورپیرار، مجله ایران فردا، شماره 42، فروردین 77 
 
سیاستمداران این امتیاز را دارند که حرفشان را به نام ملتشان بزنند. شاید هم دلیل اینکه اینک در جهان ملت ها زبان یکدیگر را درست نمی فهمند همین است که مردم خاموش اند و سیاستمداران از زبان آنها خواسته های گروه خویش را اعلام می کنند. صاحب منصبان حکومتی در بهترین صورت خود فقط سخنگوی درصد معینی از تمایلات مردم اند و از آن که غالب حاکمیتهای جهان تحمیلی است و از پس شگردهای گوناگونی زمام امور مردم را به دست می گیرند، پس می توان گفت که بر سر بیشتر میزهای مذاکره سیاسی، بده بستانهای بین المللی و مصاحبه های رسانه ای، سیاستمدارانی امیال ملتهای خویش را ترجمه می کنند، که زبان اصلی آن مردم را هم چندان نمی دانند. حالا سیاستمداران ایران هم، پیش از این که در جست و جوی زبان مشترکی با مردم خود باشند، بر سر یافتن زبان مشترکی با سایر ملتها، و از جمله آمریکا، دچار اختلاف شده اند. سیاستمداران ایران گویا هنوز نپذیرفته اند که مشکلات اجتماعی- اقتصادی ایران، نه در به اصطلاح انزوای بین المللی، بل در بن بستی است که در روابط سیاسی- اجتماعی آنها با مردم ایران پیش آمده است، زیرا به عبث گمان می کنند مثلا اگر با ایالات متحده به نوعی سازش کنند، اموال مسدود شده ایران آزاد شود و از راه آسانتری به فن آوری های نو دست پیدا کنند، آنگاه نارساییهای داخلی را درمان کرده اند و از این روست که بیش از گفت و گو با صاحب نظران داخلی، به فکر برگزاری مصاحبه با سی. ان. ان. افتاده اند. امروز از زبان نمایندگان تمامی طیفهای سیاست گردان ایران می شنویم که در مقطع کنونی اگر ایالات متحده "در سیاست خصمانه خود با جمهوری اسلامی ایران تجدید نظر کند" می توانند باب مذاکره با دولت آمریکا را به طور رسمی بگشاند و بدین ترتیب آشکارا می گویند که اختلاف مردم ایران با ایالات متحده، فقط بر سر "رفتار خصمانه آن دولت با حمهوری اسلامی ایران" است! شاید هم اشتباها این جمهوری را مبدا تاریخ معاصرگرفته و فراموش کرده اند که اساسا اختلاف مردم ایران با ایالات متحده از کجا آغاز شده است. حقیقت این که مردم ایران تا قبل از 28 مرداد سال 1332 ، نه فقط هیچ قضاوت منفی راجع به دولت آمریکا نداشته اند، بلکه حتی سابقه ذهنی ایرانیان از ایالات متحده، تا قبل از آن تاریخ، بسیار شفاف و دوستانه بوده است. زیرا تا آن هنگام مردم ما از آمریکا دکتر میلیسپو و باسکرویل را به یاد می آورند و دفاع ایالات متحده در سازمان ملل از خروج قوای بیگانه از ایران، پس از پایان جنگ جهان دوم را، که یادگارهایی مثبت اند.
سیاستمداران ایران هنوز نمی خواهند یا نمی توانند نهضت ملی به رهبری دکتر مصدق را نخستین گام ملت ایران در اعاده حیثیت تاریخی خویش و آغاز مبارزه جدید برای استقلال و آزادی بدانند و از آنجا که آن نهضت را به رسمیت نمی شناسند، خود را ادامه دهنده آن نمی دانند و ملی گرایی را کفر و خیانت می شمارند، ادعاهای خود درباره آمریکا را به حوادث پس از انقلاب معطوف می کنند. در حالی که بند نخست ادعانامه مردم ما بر ضد آمریکا، دخالت آن کشور در تدارک کودتای پلید 28 مرداد و اقدام بر ضد نهضت ملی ایران است. زیرا تمامی آنچه در 25 سال پس از 32، در تمامی زمینه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بر این سرزمین گذشت، و از جمله حوادث پس از سال 42، که تبعید و شکنجه و کشتار و زندان، مبارزان مذهبی و روحانیان را نیز شامل شد، از تبعات آن کودتای پلید است. مگر اینکه سرکوب نهضت ملی ایران، به نظر دولت مردان جمهوری اسلامی، از زمره خطاهای دولت آمریکا نباشد و مبدا اختلاف خود با دولت آمریکا را  حوادث سال 1342 بگیریم که در این صورت از پیوند تاریخی با دیگر گروه های اجتماعی- سیاسی جدا شده اند.
ملت ایران در 25 سال پس از کودتا، شاهد این بوده است که ایالات متحده همه چیز و همه کس را در جهان به گروگان گرفته است. شاهد این بوده است که در شیلی و اندونزی، در افریقا و خاورمیانه، نهضتهای ملی با دخالت ناموجه ایالات متحده به سرنوشت نهضت ملی ایران دچار شده اند و آلنده و سوکارنو و پاتریس لومومبا و ژنرال عبدالکریم قاسم، نیز چون دکتر مصدق به دست عوامل سازمان سیا حذف شده اند. ملت ما شاهد حوادث فلسطین و ویتنام و تمام آن عواقب نامطلوبی بوده است که در آمریکای مرکزی و جنوبی بر یک سلسله جنبشهای ملی، با دخالت سازمان سیا گذشته است. بازتاب منفی تمامی این خاطرات بر ذهن ملت ما موجب شد که در نخستین فرصت ممکن تاریخی، سفارت آمریکا را اشغال کنند و آمریکایی های داخل سفارت را به گروگان بگیرند. گروگان گیری یک اقدام دولتی نبود که اینک رئیس جمهور ما از وقوع آن اظهار تاسف می کند. گروگان گیری یک عکس العمل ملی است که روزانه دهها هزار نفر با حضور در مقابل سفارت آمریکا آن را تایید می کنند. گروگان گیری نه در زمان وقوع خود و نه پس از آن هرگز به وسیله هیچ دولت رسمی مورد تایید قرار نگرفت که اینک یک دولت رسمی از بروز آن ابراز تاسف می کند. این ابراز تاسفی است بر یک اقدام ملی، که پذیرش آن لااقل به توضیح کافی نیاز دارد. احترام به افکار عمومی و عکس العملهای ملی، در همه جهان، اصلی پذیرفته است، زیرا در همان زمان دولت آمریکا جنگ ویتنام را عمدتا به خاطر اعتراضات ملی متوقف کرد. ایالات متحده، هم امروز در خاورمیانه بر سر یک ملت کوچک و باستانی، یعنی عراق، که شش هزار سال تاریخ مدون دارد و سراپای تمدن بشری به آن مدیون است، به فرمان صهیونیسم بین المللی، قلدریها، توهینها، جنایات و تجاوزاتی را روا می دارد که تمامی تمدن کنونی را به زیر سوال برده است. دولت عراق در پایان جنگ ایران و عراق دارای تجربه نظامی فراوان، زرادخانه مدرن کم نظیر، ملتی یکپارچه و توانا و نیز زیربنای اقتصادی و اجتماعی محکمی بود. چنین دولتی مسلما خواب آرام را چنان از چشم دولت اسراییل می ربود که اسراییل نیروگاه اتمی عراق را بمباران کرد و آمریکا و تمامی اروپا و کانادا و ژاپن برای بخشیدن امنیت خاطر به اسراییل، به بهانه کویت، که یک پاراگراف 10 سطری تاریخ ندارد و به گواهی تمامی اسناد، به گواهی سیستم اکولوژیک منطقه، به گواهی امتزاج منابع زیرزمینی و به گواهی زبان و لباس و غذا و مذهب و رسوم، در سراسر تاریخ، تا همین 50 سال پیش، پیوسته جزیی از عراق بوده چنان به سرزمین و ملت عراق تاختند که اینک محتاج یک قرص آسپیرین و از مقابله با تجاوز ترکیه به خاک خود عاجز مانده است. آیا اگر تاریخ فرصتی در اختیار مردم عراق بگذارد، چه چیز ایالات متحده را به گروگان نخواهند گرفت و چه تسمه ای از گرده این دشمن بی آرام تمدن نخواهد گذراند و آینده نشان خواهد داد که جنگ آمریکا و متحدانش بر ضد عراق به فرمان سران کنیسه منشا چه تحولاتی در خاورمیانه خواهد شد. اگر بهانه ابراز تاسف از گروگان گیری، مناسبات رسمی و دیپلماتیک و عرف بین الملل است، باید بگوییم که اینها ابزار کار دولتهاست. چرا به زبان ملتها سخن نمی گویید؟ برای آن جوان فلسطینی که پدربزرگ و پدر و عمو و دایی و شوهر خواهر و برادر و دوست و خانه و فرزندش لگدمال یهودیان شده است، که ایالات متحده پادوی آنهاست، تکه پارچه ای که نقش پرچم آمریکا بر آن است چه ارزش و اعتباری می تواند داشته باشد که آن را لگدمال نکند و به تلافی خانه ویران و سوخته اش نسوزاند؟ حالا بگذار در عرف بین الملل این عمل  توهین به ملت آمریکا نیز محسوب شود. هر عقل سلیمی می داند که آن جوان فلسطینی با ملت آمریکا جنگی ندارد هرچند به درستی ملت آمریکا قابل شناخت نیست و سهم عمده ای از ساکنان آن سرزمین در برابر چنین سئوالی خود را به آفریقا و آسیا و اروپا متصل می دانند. سوزاندن پرچم آمریکا، لگدمال کردن آن و گروگانگیری دیپلماتهای آمریکایی، همه و همه عکس العمل ملتهاست در برابر تجاوزات آمریکا به حقوق دیگران. آمریکا چوب قلدریهای خود را می خورد و اگر قرار بر عذرخواهی و ابراز تاسف و غیره باشد در مرحله نخست این دولت آمریکاست که باید از مردم دنیا عذرخواهی و اظهار تاسف کند، که همه جا بر ضد نهضتهای ملی مداخله کرده است. دولت ژاپن که در جریان جنگ جهانی دوم دچار خطاهای سیاسی و انسانی فراوانی شد، اینک از همه آن مصائبی که بر سر ملتهای همسایه و متفقین روا داشت، به تدریج عذرخواهی می کند و بدین ترتیب بر اهمیت و اعتبار جهانی خود می افزاید و آخرین نشانه آن، عذرخواهی نخست وزیر ژاپن از بازماندگان و خانواده های اسیر انگلیسی است. رهبران عراق هنوز و در حالی که هیچ رمقی برای آن دولت و ملت باقی نگذرانده اند، تکرار می کنند که کویت بخشی از خاک کشور آنهاست، چنان که فلسطینیان حتی در مذاکرات صلح هم اسراییل را متجاوز می خوانند و از شناسایی لفظی آنان نیز اکراه دارند و بدین وسیله لااقل غرور ملی مردم خود را زنده نگه می دارند. مردم ما نیز می توانند و می خواهند با دولت آمریکا به زبان منطق و از موضع حقانیت و قدرت گفت و گو شود و می خواهند در درجه اول ایالات متحده توضیح دهد که با چه ضوابط بین المللی نهضت ملی ایران را سرکوب کرد، رهبر آن را به زندان فرستاد، جوانان این سرزمین را کشت و 25 سال تمام از حکومت و سلطنتی پشتیبانی کرد که هیچ مشروعیت ملی و قانونی نداشت و در این دوران منابع ملی ایران را به وسیله یک حکومت دست نشانده غارت کرد؟ اگر تمامی این اقدامات تجاوز و قانون شکنی محسوب می شود، پس تلافی کوچک مردم ما در گروگان گیری چه جای تاسف دارد؟
برقراری ارتباط با ایالات متحده مسلما می تواند بسیاری از گره های جمهوری اسلامی را بگشاید و شاید حتی گروه قابل توجهی از جوانان ایرانی هم، که کمتر از 30 سال سن دارند، موافق این اقدام باشند؛ ولی نسل من، که پامال کودتای 28 مرداد شد، حسابش با گرفتاریهای کنونی دولت ایران و علایق ذهنی این جوانان جداست. مشکل ما همان آزادی و استقلال ملی است که 200 سال است بر سر تحقق آن در این سرزمین خون ریخته می شود. نسل من می پرسد چه نیازی به این رویکرد بین المللی بود، پیش از این که با یک رویکرد ملی مواجه باشیم؟ آیا واقعا دولت مردان ایران تصور می کنند که بحث جاری روز، برای حل مشکلات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ایران در مرحله نخست نیازمند مصاحبه با سی. ان. ان. بوده است و نه مثلا با اپوزیسیون خودی، که در کشور و در همه جای جهان پراکنده اند؟
ملت ما به دولت آمریکا هیچ دینی ندارد و به خصوص از آن تلافی کوچک گروگان گیری متاسف نیست. اگر دولت جمهوری اسلامی، پایه های استقرار دموکراسی در کشور را بالا برد، آن گاه با قدرت یکپارچه ملی خواهد توانست، همچون دوران مرحوم مصدق، حتی بدون فروش نفت و در محاصره کامل اقتصادی، به دنیا گندم صادر کند و تراز پرداخت های اش مثبت باشد. مشکل کنونی ایران ارتباط دولت جمهوری اسلامی با مردم است که انتظار برقراری دموکراسی عام را می کشند تا در فضای آن پرسش های بعدی خود را مطرح کنند.

یادداشت موقت جهت همکاری برای تایپ دو مقاله ارسالی در بخش نظرات

 

 

 

یادداشت موقت جهت همکاری برای  

تایپ دو مقاله ارسالی در بخش نظرات  

 

 

از همه دوستانی که 

 همکاری نکردند 

 متشکرم!   

موفق باشید   

 

این یادداشت  

حذف می شود

 

۲۰۶ یاتان سوخته

 

 

نه خیر آقای اتفاق عزیز! این طوری نمی شه جانم!   

 

 

 

تأملی بر « تأملی در بنیان تاریخ ایران »

( نقد مکانیسم منطقی و علی‌ومعلولی نظریه‌ی پوریم )

محتویات مرسوله‌ی دوم عبارتند از :

الف ـ تأملی بر « تأملی در بنیان تاریخ ایران » : 7 صفحه


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  پنجشنبه سیزدهم خرداد 1389ساعت 18:38  توسط « 206 . 281 » ( یونس )  |  2 نظر  
 
   

 

این یادداشت رو یادت میاد؟ آهان! حالا چرا با این یادداشت عوضش کردی؟!  

 

 

 

چالش‌های فراروی نظریه‌ی پوریم شماره‌ی اول

( « تناقضات » و « اماواگرهای منطقی » وارد بر نظریه‌ی پوریم )

محتویات مرسوله‌ی دوم عبارتند از :

الف ـ چالش‌های فراروی نظریه‌ی پوریم شماره‌ی اول : 13 صفحه


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  پنجشنبه سیزدهم خرداد 1389ساعت 18:38  توسط « 206 . 281 » ( یونس )  |  3 نظر  
 
از کی تا حالا ؟!   
مگر اینکه در زمان، به گذشته سفر کرده باشی و به جای ایمیل دوم اون طوری، ایمیل دومی این طوری فرستاده باشی! که البته تو ایمیل من، هنوز دومی ، همون دومیه همونیه که بود و عوض نشده! بیا! بیا دست منو هم بگیر و با خودت در زمان به عقب ببر. دلم واسه بچگیهام تنگ شده! بمیرم الهی!  
یا اینکه سواد ریاضی تو این قدر بالاست که نمی دونی دوم، یعنی اول نه، دهم هم نه، دوم فقط یعنی دومی! با من بشمر: یک، دو! 
سه و چهار و پنج و شیش و هفت و هشت و نه و ده ، اعداد بعدی هستند. مخصوصا شیش که مقدسه! (شیش نوشتم که با شش قاطی نکنی!)
آیا این کارت به این دلیل نبود که لو رفت کی هستی و حالا دست به ماله شدی؟ ماله رو بیشتر بمال شاید چیزی گیرت اومد!  بعدش هم دستمال ترجیحا یزدی که گرد و خاکش رو تمیز کنی!   
 
  
به جای این که چرت و پرت ایمیل کنی، جواب این مطلب رو بده. چرا حق داری همه رو به اخیه بکشی که جواب سوال های تو رو بدن اما ما نباید از هویت خودت که داری مخفیش می کنی بپرسیم؟ تو کی هستی؟ چرا بلافاصله این کار رو انجام دادی؟  
دلم به حالت می سوزه! هنوز آنتی پورپیرار داره زرزر می کنه ولی تو ... سوختی! 
فردا شباته و تو کنیسه در موردت تصمیم گیری خواهد شد. خودت هم بیا. اون چک سفید امضا رو همون طوری که تحویل گرفتی ، تحویل می دی، فهمیدی؟

 

به علت مشغله امکان این که همیشه باشم نیستم(از اون جمله ها بیده!). اگر کسی کاری داشت نمی دونم باید چیکار کنه! تلفن هم بزنید و حالمو بپرسید! معلوم نیست کی بر می گردم. شاید هم ان شاء الله اصلا بر نگردم! خدا رو چه دیدید؟! اصلا دیدید؟!  

یک مسلمان رئال

سه شنبه 16 فروردین ماه سال 1390 ساعت 08:01 AM
با خودم فکر می کردم که این وبلاگ کپی شده  جناب آمون چه ارزشی داره که دائم حک می شه؟
بعد از چند سناریو هک وامروز سناریو ظهور آی نار!!!!جناب آمون سعی کن چیزی را طراحی نکنی چون برای این محفل هیچ طرحی کار ساز نیست.
 
 
 
آمون : دوست مثلا مسلمان عزیز! دقت کنید! اگر شما هم مثل من ،گیر چند تا خاخام بودید که اگر ذره ای کج می رفتید، دمب مبارک را قیچی می کنند و هیچ رحم و شفقتی بر من زیردست خود ندارند، چاره ای جز این جینگولک بازی ها پیدا نمی کردید! طرح ها را هم خاخام های بسیار دانا از اورشلیم می فرستند و مطلقا در آن ها نباید شک کرد چرا که آدم ها را به سنگ تبدیل می کند! علی ای حال، عکس خودم را هم در این وبلاگ گذاشتم تا مشکل تان یکی یکی حل شود! متاسفانه عینکی که دید آدم ها را عوض کند، در اورشلیم هم یافت نمی شود. شاید بهتر باشد آن سوره از قرآن را بخوانید که لغت خضر نبی در آن بکار رفته است! با عرض معذرت، خودم هم نمی دانم چرا دوست دارم این همه پیچیده حرف بزنم که نه خودم و نه خاخام ها نمی فهمند! با این حال، هر وقت ویزای اسرائیل خواستید، ما در خدمتیم. تنها مشکل این است که خودتان باید تا آلمان تشریف بیاورید و به سفارت جمهوری اسراییل در آلمان مراجعه کنید و درخواست بدهید. باقی، میهمان دولت کریمه اورشلیمید! در غیر این صورت، ساسان بابکان استخری و شما!

oreka

 

بازگشت آمون ! 

رمز رو بازیافتم. 

oreka , oreka 

این جمله ای بود که سقراط بن ارشمیدس وقتی راز تقلبی نبودن تاج رو نفهمید به زبون آورد و با آب دهن مرده رو دیوار حمام نوشت! 

 

دعوت به همکاری !@!

 

لطفا اگر کسی مایل به همکاری اینترنتی هست خبر بده! مسلمون و جهودش دیگه مهم نیست! 

F1

دوستان عنایت داشته باشند که فعلا امکان به روز رسانی منظم وبلاگ :  

http://purpirar.blogsky.com  

برای من مقدور نیست. کسانی که مایل به همکاری هستند و دوست دارند که در آرشیو سازی نظرات، سهمی داشته باشند، اطلاع بدن تا اقدام بشه. البت شرایط سخته. فعلا از طریق استاد باید اقدام کنید و ok بگیرید بعد می گم. 

وبلاگ آرشیوی نظرات استاد پور پیرار

خوب، این وبلاگ هک شده بود! حالا رو سیاهی می مونه واسه الاغهای هکر که مثل موش کور، همیشه تو سوراخ موش هستند و جرات خودنمایی ندارند. 

باشه! تا کور شود هر آنکه نتواند دید! می تونید ببینید؟ پس ببینید: 

 

http://purpirar.blogsky.com 

 

سایر دوستان هم می توانند آرشیو نظرات و ظرایف بخش کامنت های استاد ناصر پورپیرار رو در اون وبلاگ پیگیری کنند!  

ضمنا آرشیو هم شده تا کسی نتونه هیچ غلطی بکنه! 

احمق ها! فکر کردید ما در قید و بند اسامی هستیم؟ این وبلاگ نشد، n تا وبلاگ دیگه درست می کنیم! مهم، محتوی است که الحمدلله شما از اون خالی هستید!